محل تبلیغات شما



 

 

Related image

 

زمین چشم تماشا شد امام عسگری آمد

بهشت آرزوها شد امام عسگری آمد

 

هوای سامره گلپوش از عطر نفسهایش

گل ایمان شکوفا شد امام عسگری آمد

 

سروش هاتف غیبی بشارت داد هادی» را

گره از کار دل وا شد امام عسگری آمد

 

حسن خویش حسن رویش حسن بویش حسن مویش

تمام حسن پیدا شد امام عسگری آمد

 

چنان پیچید در صبح ازل گلبوی لبخندش

که عقل از شوق،شیدا شد امام عسگری آمد

 

صفا دارد سرور اهل دل در عالم معنا

بساط سور بر پا شد امام عسگری آمد

 

تجلی کرد در برق نگاهش هیبت حیدر

طلوع مهر زهرا شد امام عسگری آمد

 

صدای پای او در کوچه باغ زندگی پیچید

حضورش عالم آرا شد امام عسگری آمد

 

زمان، امشب کمیل» از شوق سر از پای نشناسد

که - خلقت - باز معنا شد امام عسگری آمد

 

کمیل کاشانی

 


Image result for ‫تصویر گل شقایق‬‎

 
 نزدیک نماز ظهر بود. حسن باقری برای تجدید وضو به ساختمانی که پشت سپاه بود رفت و دقایقی بعد، در حالی که وضو گرفته و هنوز آستین هایش بالا بود، بیرون آمد. من هم قصد داشتم بروم تجدید وضو کنم. مرا که دید با آن صدای بم کلفتش گفت: علی آقا التماس دعا داریم؛ کمی مکث کرد و سپس ادامه داد: باید کاری کنیم که در این جنگ نمره خوبی بیاریم. چه نمره ای؟! نمره شهادت. باید شهید بشیم. حیفه شهید نشیم. گفتم هر چه هست دست خداست. حسن با قاطعیت پاسخ داد: نه! دست خودمان هم هست. گفتم چطور؟ گفت اگر دو چیز را رعایت کنی، خدا شهادت را نصیبت می‌کنه . چه چیز‌هایی؟ حسن باقری با حالت ویژه‌ای گفت: یکی پر تلاش باش و دوم مخلص! این دو تا را درست انجام بدی خدا شهادت را هم نصیبت می‌کنه. بعد اضافه کرد: علی آقا شهید شدی، شفیعمان باش! این حرف را که زد، به چهره اش نگاه کردم و شهادت را در آن خواندم. یقینم شد که به زودی به شهادت خواهد رسید.


خاطره سردار علی ناصری از شهید باقری

برگرفته از کتاب پنهان زیر باران، انتشارات سوره مهر

 


Image result for ‫تصویر گل شقایق‬‎

 

خورشید انقلاب

امداد غیبی یعنی یک تیپ مقابل دو لشکر




  می‌دانید که یکی از امدادهای الهی در جنگ‌های رسول‌اکرم(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) این بوده که نیروهای دشمن را در چشم سپاهیان اسلام، کم جلوه می‌داده اذا التقیتم فی اعینکم قلیلا و یقللکم فی اعینهم»(و [یاد کنید] هنگامی را که در جنگ بدر باهم برخورد کردید، دشمن را در چشم شما اندک نشان داد و شما را نیز در چشم آنان اندک نشان داد ) (انفال/44)در قرآن است، شما را در چشم آنها زیاد نشان می‌دهیم، آنها را در چشم شما کم نشان می‌دهیم. می‌دانید روحیه، یکی از اساسی‌ترین عناصر رزم است‌، اگر روحیه نباشد، هرچه هم عدد زیاد باشد، فایده‌ای ندارد و این روحیه ایجاد می‌کند. من این را در جنگ احساس کردم.
من حالا عیب ندارد این را بگویم: یک وقتی در مقابل دو لشکر و نیم عراقی در غرب اهواز ما فقط یک تیپ داشتیم، آن هم یک تیپی که استعدادش بقدر یک گردان هم نبود! عراقی‌ها از ترس این تیپ جلو نمی‌آمدند، عراقی‌ها تا بیست کیلومتری اهواز تقریباً آمدند، چرا جلوتر نیامدند؟ از چی می‌ترسیدند؟ از یک تیپی که آنجا در زمین فرو رفته بود و سنگر کنده بود و مستقر شده بود. این تیپ را وقتی ما می‌رفتیم می‌دیدیم، واقعاً دلمان می‌سوخت که نیروهای ما چقدر کمند. یک تیپ ضعیفی بود که اولش استعداد آن در حد یک گردان بود و حالا اگر بگویم که این تیپ چند تا‌ تانک داشت؛ واقعاً هر شنونده‌ای تعجب خواهد کرد. یک تیپ بی‌استعداد ضعیف از لحاظ تجهیزات و از لحاظ نفرات، عمدتاً از لحاظ تجهیزات زرهی، این تیپ، دو تا لشکر را جلوی خودش معطل کرده بود. به فاصله‌ دو، سه کیلومتری همین تیپ، دُبّ حردان معروف که مدتها اسمش سرِزبانها بود و لابد شنیدید، که بعد هم نیروهای اسلام آن را گرفتند. آن دبّ حردان معروف مرکز نیروهای عراقی بود، دو لشکر و نیم نیروی عراقی آنجا گسترش یافته بود و نیروهای ما اینقدر بود.
اینها از ترس همان یک تیپ، جلو نمی‌آمدند. ببینید در چشم آنها ما زیاد می‌شویم. در عوض بچه‌های ما، یک تیم‌های کوچکِ مثلاً پنجاه نفری، شصت نفری تشکیل می‌دادند از نیروهای داوطلب یا سپاه یا مخلوطی از داوطلب، سپاه، گاهی هم ارتشی‌ها و اینها می‌رفتند، نفوذ می‌کردند در داخل دشمن، در دل دریای دشمن، واقعاً دریایی از دشمن بود، نفوذ می‌کردند، ضربه می‌زدند، چند تا‌تانک می‌زدند و برمی‌گشتند.
این ناشی از این بود که دشمن را کم، کوچک و ضعیف می‌شمردند و جرأت می‌کردند طرفشان بروند. این یک امداد غیبی است ، که من این را خودم مشاهده کردم. یعنی این کم دیدن آنها [یعنی عراقی‌ها] و زیاد نمودن ما به آنها یک لطف الهی بود. البته این لطف را من ناشی از توجهات نیروهای ما می‌دانم. همان وقت من در نماز جمعه بارها یاد کرده بودم از کسانی که در سنگرها، در کنار‌تانکها، در داخل جبهه با چه توجهی به خدا و با چه خلوصی کار می‌کنند، اینها البته زمینه‌ این لطف الهی است.


* بیانات رهبر انقلاب در تاریخ 1361/1/10


Related image



کنار نهادن امر به معروف و نهی از منکر در هر جامعه‌ای، اضمحلال، هلاکت و نابودی آن جامعه را در قالب عذاب الهی به‌دنبال دارد. قرآن کریم در این زمینه می‌فرماید: پس چرا از نسل‌های پیش از شما خردمندانی نبودند که مردم را از فساد در زمین بازدارند؟(1) همچنین درباره انتقاد از عملکرد یهودیان عالم می‌فرماید: و بسیاری از آنان را می‌بینی که در گناه و تعدی و حرام‌خواری خود شتاب می‌کنند، واقعا چه اعمال بدی انجام می‌دادند. چرا الهیون و دانشمندان آنان را از گفتار گناه‌آلود و حرام‌خوارگی‌شان بازنمی‌دارند؟ راستی چه بد است آنچه انجام می‌دهند.» (2)
در این رابطه غوطه‌ور شدن در لذایذ مادی و روی آوردن به تجملات و تفاخر و غفلت از یاد خدا و قیامت، یکی دیگر از عوامل هلاکت جوامع به‌سبب عذاب‌های الهی است. حضرت هود(ع) در هشدار توبیخ‌آمیزی به امت خود چنین می‌فرماید: آیا بر هر تپه‌ای بنایی می‌سازید که در آن دست به هر بیهوده‌کاری بزنید؟ و کاخ‌های استوار می‌گیرید به امید آنکه جاودانه بمانید؟»(3)


____________


1. هود- 116
2. مائده- 62-63
3. شعراء - 128-129


Related image



سمعت زین‌العابدین علی‌بن‌الحسین(ع) یقول:

الذنوب التی تغیرالنعم:

1- البغی علی‌الناس

2-اوال عن العاده فی‌ الخیر

3- و اصطناع المعروف

4- و کفران النعم

5- و ترک الشکر»


از امام زین‌العابدین شنیدم که همیشه می‌فرمود:

گناهانی که نعمت‌ها را تغییر می‌دهد عبارتند از:

1- ظلم و ستم کردن بر مردم

2- از دست دادن عادت به کار خیر و نیک

3- ترک عادت اختیار معروف (عمل شناخته شده نزد عقل و شرع)

4- کفران نعمت‌ها نمودن 5- ترک شکر (نعمت‌ها) (1)

____________

1-وسایل‌الشیعه، ج11، ص 519


 


   Image result for ‫تصویر شقایق‬‎

یک‌بار از ناحيه پا و سر مجروح و برای درمان به بيمارستان منتقل‌شده بود. سرش از ترکش پرشده بود که مقدارى را در بيمارستان بيرون آوردند؛ ولی باز هم مقدارى ترکش توی سرش بود. وقتى ايشان از بيمارستان مرخص شده و خانة ما آمد مى‏گفت:
بيا ترکش‌ها رو از سرم بيرون بيار.» من هم با گيره مشغول شدم و چندتایی را بيرون آوردم. در همين حالت گفت: هرچه ترکش‏ها بيشتر شود، آدم پخته‏تر و آبديده‏تر مى‏شود.»


بر اساس خاطره‌ای از شهید مهدی میرزایی صفی‌آبادی
راوی: عصمت میرزایی صفی‌آبادی، خواهر شهید
از مجموعه ایثارنامه جلد29

   مریم عرفانیان


 

Related image


امام از گرانی‌ها نگران می‌شدند


‏‏در دوران امام رسم ما این بود که مسائل را در شورای سه قوه مطرح می‌کردیم. پس از شور و م حاصل کار خدمت امام ارسال می‌شد و ایشان نظر می‌دادند. البته نوعاً امام نظر شورا را قبول می‌فرمودند. مسائل پولی و مالی را تا یادم هست عمدتاً قبول می‌کردند. مسائل مربوط به جنگ را معمولاً دخالت می‌کردند و بعضاً نظرات شورا را رد می‌فرمودند. آن وقت (ایام جنگ) هر نوع افزایش قیمت را رد می‌کردند، امام از گرانی‌ها نگران می‌شدند و نهیب می‌زدند ولی سر این موضوع به کسی اجازه برخورد با دولت را نمی‌دادند.
 *آیت‌الله اردبیلی - رومه همشهری،  12/3/73.


Related image



در دوران جاهلیت دو قبله بزرگ در مدینه به نام اوس» و خزرج» وجود داشتند که بیش از یک صد سال جنگ و خون‌ریزی و اختلاف در میان آن دو جریان داشت، و هرچند وقت ناگهان به جان یکدیگر می‌افتادند و خسارات جانی و مالی فراوانی به یکدیگر وارد می‌کردند. یکی از موفقیت‌های بزرگ پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم پس از هجرت به مدینه این بود که به وسیله اسلام صلح و صفا در میان آن‌ دو ایجاد کرد، و با اتحاد آن‌ها جبهه نیرومندی در مدینه به وجود آمد. اما از آنجا که ریشه‌های اختلاف فوق‌العاده زیاد و نیرومند، و اتحاد میان آن‌ها تازه  و جوان بود گاه بیگاه، بر اثر عواملی، اختلافات فراموش شده شعله‌ور می‌شد، که به سرعت در پرتو تعلیمات اسلام و تدبیر پیامبر
صلی‌الله‌و‌علیه و‌آله‌و‌سلم خاموش می‌گشت. روزی دو نفر از قبیله اوس و خزرج به نام ثعلبه ‌بن‌غنم» و اسعد بن‌زراره» در برابر یکدیگر قرار گرفتند، و هر کدام افتخاراتی را که بعد از اسلام نصیب قبیله او شده بود برمی‌شمرد، ثعلبه گفت: خزیمه بن‌ثابت) ذو‌الشهادتین) و حنظله) غسیل‌الملائکه) که  هر کدام از افتخارات مسلمانانند، از ما هستند، و همچنین عاصم‌ بن‌ثابت، سعد‌ بن‌ معاذ از ما می‌باشند. در برابر او اسعد بن‌زراره که از طایفه خزرج بود گفت: چهار نفر از قبیله ما در راه نشر و تعلیم قرآن خدمت بزرگی انجام دادند: ابی‌بن‌کعب، معاذ‌بن‌جبل، زیدبن‌ثابت، و ابو زید، به علاوه سعدبن عباده رئیس و خطیب مردم مدینه از ما است.
کم‌کم‌ کار به جای باریک کشید، و قبیله دو طرف از جریان آگاه شدند، و دست به اسلحه برده، در برابر یکدیگر قرار گرفتند، بیم آن می‌رفت که بار دیگر آتش‌ جنگ بین‌ آن‌ها شعله‌ور گردد و زمین از خون آن‌ها رنگین شود!  خبر به پیامبر رسید، حضرت فورا به محل حادثه آمد، و با بیان و تدبیر خاص خود به آن وضع خطرناک پایان داد، و صلح و صفا را در میان آن‌ها برقرار نمود. این آیه و آیه قبل از آن نازل گردید و به صورت یک حکم عمومی همه مسلمانان را با بیان موثر و موکدی دعوت به اتحاد نمود.
و همگی به ریسمان خدا (قرآن، اسلام و هرگونه وسیله ارتباط دیگر) چنگ زنید، و پراکنده نشوید، و نعمت (بزرگ) خدا را برخود بیادآرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید، و او در میان دل‌های شما الفت ایجاد کرد، و به برکت نعمت او برادر شدید، و شما برلب حفره‌ای از آتش بودید، و خدا شما را از آنجا نجات داد.
این چنین خداوند آیات خود را برای شما آشکار می‌سازد، شاید هدایت شوید»
(آل عمران- 103)

" کیهان "


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

فروش کاغذ a4 درچالوس نوشهر کلاردشت همه چیز در مورد آمپلی فایر